«شبانههای بی شما» و «در کوچهباغ انتظار» سروده رضای بیرجندی منتشر شد.
- کد خبر: 487
- /
- اسفند 25, 1400 - ۱۰:۴۱ ق٫ظ
- /
- فرهنگی
به گزارش رک نیوز، کتاب «در کوچهباغ انتظار» (مجموعه غزلیات آیینی با موضوع مهدویت) و «شبانههای بی شما» (غزلیات عاشقانه)سروده رضای بیرجندی توسط انتشارات ستاره جاوید منتشر شده است.
در مقدمه این دو کتاب میخوانیم:
«خیلی وقتها نبایدها، باید میشود بیآنکه خواسته باشیم. تازه خیلی وقتها اختیار ناخواسته ما هم بر آن قرار میگیرد. خلاصه آنچه که باید بشود میشود، مثل همین مقدمهنویسی من برای کتابی که پیش رو دارید. این کتاب ماحصل نزدیک به هفت سال چشمانتظاری است، تا کامل شود و به مرحله چاپ برسد.
اما فروردین امسال (۱۴۰۰) تعدادی غزل را از مجموعه کم کردیم و چند غزل دیگر به مجموعه اضافه کردیم که همین شد که میبینید. خلاصه همه چیز دست به دست هم داد و بغضهای فروخوردهمان به نفستنگی کرونا رسید و سر از بیمارستان «بقیه الله» در آوردیم که بوی شببوها را ۷ شبانهروز پشت درهای همیشه نگران اتاق بستری اشک چشمانمان کرد. خلاصه نزدیک بود زندگیمان در فریادهایی، که در راهروهای بیمارستان نکشیدیم، مچاله شود و گلهای مریم زندگیمان پژمرده شود که دعاهای شما عزیزان در ماه مبارک رمضان و نگاههای پرمهر ائمه اطهار بویؤه امام زمان(عج) کارساز شد و عمرمان به دنیا بود و شد آنچه که باید بشود.
به قول عماد خراسانی: «از ما گذشت نیک و بد اما تو روزگار / فکری به حال خویش کن این روزگار نیست»، از ما هم گذشت،
و اما رسالت شاعر دریافت شعر است که در زمان خاص، مأمور به سرودن و نوشتن آن و بیان حس و کلمات است که آن هم دست خود شاعر نیست.
هر موجود زندهای به زبان و حال خویش که در انسان به نطق شناخته میشود و صدای جانداران مانند شیهه اسب، چهچهه گنجشگ، بانگ خروس و آوای کبک و حتی در عالم غیر زنده هم سوز باد، صدای رعد، شرشر رود، غل غل چشمه و خش خش برگ همه شعر است و بیگمان شعر ریشه در ذات وجودی خلقت دارد. خلاصه آنکه شعر اوج تسلط بر کلمات و سخنوری است که با همان کلمات عادی، که دیگران حرف میزنند سروده و بیان میشود.
این مجموعه تقدیم میشود به ساحت مقدس ائمه اطهار(علیهم السلام) بویژه آقا امام زمان (عج ا… تعالی فرجه الشریف) اوکه نگاه پرمهرش را همیشه در زندگی احساس کردم و به شما که دقایقی از عمر خویش را در مطالعه این اثر سپری میکنید.»
از کتاب «در کوچهباغ انتظار»:
پرنده پر زده از ایستگاه تنهائی
به شوقِ دیدنِ روی تویی که میآئی
برای سوسن و سنبل ترانه میخواند
قناری از غم دل در چمن به زیبائی
صدای غرش ابری به گوش میآید
و باز چک چک باران پُر از شکوفائی
جوانههای نگاهت نوید امید است
شکوفه کرده به قلبم شکوه شیدائی